سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشجویان مهندسی مکانیک شهرکرد

محض خنده!


*زن و شوهری داشتن با هم دعوا می کردن. شوهر میگه: من فقط به خاطر اینکه بابات پولدار بود باهات ازدواج کردم.

زنه میگه: باز تو یه دلیلی داشتی، من بدبخت چی؟

*پسره می ره خواستگاری، پدر دختر سوال می کنه: شغلت چیه؟

پسره جواب می ده: بیکار، اما اس ام اس تمکن مالی برام نیومده. اون 28 هزار تومن رو هم می گیرم.

*همسر یک تاجر به شوهرش میگه: هر وقت تو میری سفر من عصبی میشم.

شوهرش میگه: غصه نخور عزیزم، من خیلی زودتر از آنی که تو فکر میکنی برمی گردم.

زنه میگه: خوب همین عصبی ام می کنه دیگه!

*یکی نیست بره به این پشه ها بگه خب خونتو خوردی بگیر یه گوشه بنشین، اینقدر دور نزن، دو دقیقه دیگه گشنت بشه!

*بانک برای همه اس ام اس زده: بیاین رمزتون رو عوض کنین، پولتونه به باد نره! برای من اس ام اس زده بیا دوتا قسط عقب افتاده ات رو بده!

*تنها کسی که آهنگ پیشواز ایرانسل رو دوست داره خود صاحب خطه!

*خلاصه شرایط و ضوابط گارانتی اجناس در ایران: به هر دلیلی اگر خراب بشود شامل گارانتی نخواهد شد!

*دقت کردید الان تو تهران با یه نفس عمیق می تونید کل جدول مندلیف رو بکشید تو ریه هاتون؟!

*زن به شوهرش: نظرت راجع به عشقمون چیه؟

شوهر: سعی کن ستاره هارو بشمری، خودت می فهمی.

زن: واااای، یعنی بی نهایت.

شوهر: نه عزیزم. تلف کردن وقته..!

*پسرخاله ام با خواهرش در حد تیم ملی دعواشون شد. وسط دعواشون یه چیزی گفتم بهش، اون هم سریع گفت تو حرف زیادی نزن. منم گفتم: چیییییییییییی؟؟ گفت: ااااا ببخشید فکر کردم ساناز حرف زد. تو حرف زیادی بزن.

*پرده اول – زمان بچگی من، صبح موقع رفتن به مدرسه:

من: آقاجون پاهام حس نداره فکر کنم فلج شدم! می شه امروز مدرسه نرم؟!

بابام: پاشو ببینم لندهور، اگه بمیری هم باید بری مدرسه.

پرده دوم – زمان حال، صبح موقع مدرسه رفتن خواهرم (پیش دبستانی)

خواهرم: بابا من نمی خوام برم مدرسه!

بابام: واسه چی دختر گلم؟

خواهرم: نمی خوام برم، چون دوس دارم!

بابام: باشه عزیز دلم، بگیر بخواب، پتو رو بکش رو خودت سرما نخوری!



[ شنبه 91/3/6 ] [ 12:18 صبح ] [ آرش خدابخشی ]

نظر