دانشجویان مهندسی مکانیک شهرکرد

زمستان سرد عشق . . . !

این روزها ؛

شعر هایم را درخواب سکوت گذاشتم !

قافیه های شعر من در خوابگاه کلمات ،

رویای عشق تو را می بینند . . .

و من سر عشق تو را

در دعایی از مهر به قلبم بسته ام

و هنوز در حسرت آرزوهایم

و به یاد خاطرات عاشقی ام

برای گرمی روزهای عاشقانه ات

غزلی می سرایم

تو آن نگاه گرم اساطیری

روح الهه ی عشقی

که قلبم را اسیر کرده است

تو شقایق واژه های

باغچه ی شعر من بودی

که این روزها بادهای خزان

با داس تاج تو را چیدند

اما اسب غرور من شیهه می زند

چشهایت هنوز مرا به عصیان و

عشق وسوسه می کنند

و من محتسب قلعه ی چشمان توام

اما می دانی نگاه سرد تو

اندوه را درمن

مثل کوه نشانده است

می خواهم پنجره ها را بگشایم

و آسمان را ببویم

و به استقبال

زمستان سرد عشق بروم . . . !



[ شنبه 91/11/14 ] [ 11:18 صبح ] [ ایرج فاضلی ]

نظر