سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشجویان مهندسی مکانیک شهرکرد

ناسا کاوشگر خود را به خورشید میفرستد!

ستاره شناسان بیش از ? 400?سال است که خوردشید را از راه دور مطالعه می کنند ، اما اکنون ناسا تصمیم گرفته برای تحقیقات خود در مورد تنها ستاره منظومه شمسی ، به این گوی سوزان سفر کند.

 


به گزارش ساینس دیلی،"لیکا گوهاتاکورتا" از دانشمندان ناسا ، در این باره می گوید می خواهیم برای نخستین بار از یک ستاره زنده دیدن کنیم. خورشید قلمرو کشف نشده منظومه شمسی است و احتمال اکتشافات در آن خارج از چارچوب است.
این ماموریت" کاوشگر خورشیدی مثبت" نام دارد که برای انجام آن ، یک سفینه مقاوم در برابر گرما برای ورود به عمق جو خورشید ، طراحی شده که می تواند از بادها و مغناطیس خورشیدی نمونه های دست اول تهیه کند.
پرتاب این فضا پیما تا سال 2015 انجام خواهد شد. این ماموریت هفت سال پس از پرتابش به اتمام می رسد.
طراحان این ماموریت معتقدند کاوشگر خورشیدی مثبت از دو راز مهم اخترفیزیک پرده برخواهد داشت و اکتشافات جدید بسیاری را در طول مسیر انجام خواهد داد.
گوهاتاکورتا گفت این کاوش هنوز در مرحله طراحی اولیه موسوم به پیش مرحله الف در مقرهای ناسا قرار دارد.
طراحی و ساخت این فضاپیما را آزمایشگاه فیزیک کابردی جان هاپکینزAPL برای ناسا انجام خواهد داد.
آزمایشگاه فیزیک کاربردی جان هاپکینز در فرستادن کاوشگر به سوی خورشید دارای تجربه است.
در این کاوشگر ، از فناوری های مقاوم در برابر گرما از تجارب فضاپیمای مسنجر APL که نخستین پرواز در ارتفاع کم خود بر روی سیاره عطارد در ژانویه 2008 را به انجام رساند ، استفاده می شود.
این کاوشگر برای رسیدن به خورشید از نزدیک ترین مسیر باید 9 میلیون کیلومتر و یا 9 شعاع خورشیدی راه بپیماید.
در آنجا سپر گرمایی ساخته شده از کامپوزیت کربنی این فضاپیما باید در برابر دمایی بیش از 1400 درجه سانتیگراد تاب بیاورد. این فضاپیما باید بتواند در برابر انفجار پرتوهایی دوام بیاورد که پیش ازاین هیچ فضاپیمایی آن را تجربه نکرده است.
به طور طبیعی انرژی این کاوشگر از خورشید تامین می شود و برق مورد نیاز خود را از پانل های خورشیدی خنک کننده مایع، تامین خواهد کرد که وقتی نور خورشید بسیار شدید می شود ، پشت سپر گرمایی جمع شوند.
از این فاصله های نزدیک ، خورشید 23 برابر وسیع تر از آن چیزی خواهد بود که از آسمان زمین دیده می شود.
دو رازی که امید می رود در این ماموریت پرده از آن ها برداشته شود ، دمای زیاد تاج خورشید و شتاب شگفت انگیز بادهای خورشیدی است.
برای حل این دو معما ، این کاوشگر جدید در واقع وارد تاج خورشید خواهد شد.
این مدت زمان به کاوشکر کمک می کند تا در مراحل مختلف و متنوعی ، از چرخه خورشیدی و از تاج و بادهای خورشیدی نمونه برداری کند .



[ یکشنبه 90/10/25 ] [ 6:54 عصر ] [ علی سهرابی ]

نظر

روی بادبان های آیینه ای

روی بادبان های آیینه ای
در مدت 4 ساعت مانده به نیمه شب 21 ماه ژوئن سال 2005 میلادی در حالی که صداهای نسبتا آرام دریای شمالی روسیه با سرو صدا های خاصی ترکیب شده بود راکت حمل کننده روسی "ولنا" (موشک بالستیک PCM-50 بین سیاره ای قابل برگشت) با موشک روسیه به نام "باریسوگلبسک" به آسمان پرتاب شد. این حمل کننده به جای راکت جنگی کاسموس1 که طول آن 1 متر و جرم آن حدود 110 کیلوگرم به کار برده شد.

این فرضیه که نور می تواند فشار ایجاد کند توسط یوهان کپلر در سال 1619 مطرح شد. در سال 1873 جیمز ماکسول با تئوری الکترومغناطیسی نوری خودش اندازه فشار را تخمین زد.در سال 1900 دانشمند معروف شوروی "پیتر لیبیدف"توانست با آزمایش قدرت فشار نور را اندازه گیری کند.

بوریس کراسنوگورسکی در سال1913 در باره ی بادبان خورشیدی متن جذابی نوشت.در نوشته او که "بر اساس امواج مستقیم" نام دارد سفینه ی فضایی" هنگام استفاده از نور و انرژی خورشید آن و با به کارگیری از آینه ی حلقه ای که از ورقه های فلزی نازک شده تشکیل شده بود در فضا به حرکت در آمد.در اوسط سال های 1920 در شوروی به خاطر همین ایده ناگهان دانشمند مخترعی به نام "فردریک ساندر" که یکی از پایه گذاران تئوری پرواز های فضایی و موتور های رآکتوری بود مطرح شد.در سال 1924 او درخواست ثبت اختراع خودش را (در مورد یک فضاپیما که در آن از آینه های بزرگ و با ضخامت نازک که ازآن برای ذخیره ی انرژی خورشیدی استفاده می شد ) مطرح کرد.
در آن زمان هیچکس این ایده را به طور جدی درک نکرد چون با تکنولوژِی آن زمان مطابقت نداشت . از این ایده به دلیل های مختلف صرف نظر شد اما این ایده فراموش نشد.

در سال 2000 موسسه ی( NPO معروف به لاوچکینا) و موسسه ی تحقیقات فضایی RAN کار را برروی پروژه ی KASP (بادبان های خورشیدی)آغاز کردند.

بادبان خورشیدی نازک و ضخامت آن 5 میکرون است این بادبان دارای نوار پلی اتری و خورشیدی که قشر آلمینیومی آن را پوشانده اند، است. ویکتور کودریشف در گفت و گو با مجله ی مکانیک عمومی گفت: این نوار(پلی اتری)به اندازه کافی مقاوم است اما شکننده است.
در میانه های کار امکان ساخت 8 میله ی هوایی (میله هایی هستند که آن ها را پر از گاز ازت می کنند و سپس به بادبان ها وصل می کنند.)در NPO فراهم نشد. این میله ها را مثلث مانند طرح می کنند. مساحت هر کدام از این مثلث ها 75 متر مربع می باشد.این میله ها می بایستی بادبان ها را نگه می داشتند پس از پر کردن این میله ها از گاز ازت آن ها حالت سفتی به خود می گرفتند.
طبق نقشه و مطالعات قبلی آن میله ها را به هم متصل می کنند.سفینه ی فضایی از یک سکو نه چندان بزرگ تشکیل شده است که از آن برای سوار کردن 8 سری میله هوایی مثلث شکل ایجاد می شود.رییس پروژه ویکتور کودریشف می گوید"برای یک فضاپیما که با بادبان ها ی خورشیدی کار می کند پرواز بر فراز جو زمین شرایط خاص خود را دارد.در بعضی شرایط این بادبان های فضاپیما در اثر تابش خورشید نورانی می شود یا زیر سایه ی زمین قرار می گیرد.به همین دلیل برای هدایت این فضاپیما برنامه ریزی کردند که هرکدام از سری میله های مثلثی بادبان ها را تحت محورها بچرخانند."

بادبان بین ستاره ای

چرا به بادبان های خورشیدی نیاز داریم؟زیرا نیروی صعودی کمی به کار می برند و به طور کلی غیر قابل مقایسه با موتورهای قوی الکتروراکتیوی هستند. موتورهای الکترو راکتیوی که از طریق فعل و انفعالات شیمیایی و احتراق کار می کنند میتوانند تا 100 ثانیه کار کنند و موتورها ی بادبان های خورشیدی پلاسمایی هستند و می توانند تا 1000 ساعت کار کنند.این بادبان ها که سطح آن ها به وسیله ی نور خورشید نورانی می شود می توانند نیروی صعودی زیادی بدهند. در این هنگام سفینه بدون صرف انرژی زیاد به حرکت خود ادامه می دهد.برای بادبان های خورشیدی چشم اندازهای درخشانی پیش بینی می شود.

.متاسفانه پرواز بادبان های خورشیدی با سرنشین کاری برای آینده های دور است. اما ایستگاه های خود کار که با موتور های
کار می کنند به طور جدی و کامل بررسی می کنند که کدام بالن ها با استفاده از انرژی خورشیدی می توانند به داخل سیاره ها وبه سمت ستاره هاوپدیده هایی که علم نجوم آنها را کشف نکرده است بروند.برای عبورکردن و نزدیک شدن به مرز سیستم خورشیدی جایی که فشردگی اشعه ی خورشید کم می شود دیگر پروژه های خیالی مدارهای لیزری به واقعیت پیوستند.

امروزه سفینه ی فضایی با بادبان خورشیدی حتی قادر به حل مسایل خیلی از مسائل فضایی است.یکی از تجربه های واقعی که می تواند در پروژه ی لاوچکینا به کار رود "هوای خورشیدی"است.صحبت هایی برای ایجاد یک فضاپیمای تحقیقاتی 30 کیلوگرمی برای مطالعه ی خورشید و پیش بینی کردن طوفان های مغناطیسی انجام شده است.(طوفان مغناطیسی :اختلالات ناگهانی حوزه ی مغناطیسی کره ی زمین همراه فعالیت لکه های خورشید)این فضاپیمای تحقیقاتی به طور مثال درفاصله ی حدود 3 میلیون کیلومتری خط زمین-خورشید قرار می گیرد.این فاصله تقریبا دو برابر به خورشید نزدیک تر است نسبت به نقطه ی آزادی(جایی که تعادل گرانشی برقرار است) که در آن فضاپیمای تحقیقاتی خورشیدی اروپایی-امریکایی SOHO قرار دارد. استفاده از بادبان خورشیدی با مساحت 1000 متر مربع به نام "هوای خورشیدی" افزایش جاذبه ی گرانش خورشید را جبران خواهد کرد و این باعث کاهش سرعت سیستم می شود که این کارامکان آگاهی قبلی و پیشگیری درباره ی طوفان های مغناطیسی را برای مدت بیشتری نسبت به امروز می دهد.بنابراین نتیجه می گیریم که از بادبان های خورشیدی نه تنها می توان به عنوان ابزاری برای رفتن به سیاره های دیگر استفاده کرد بلکه از آن می توان به عنوان ابزاری برای تشخیص طوفان های مغناطیسی استفاده کرد.

راکت روسی "ولنا"در اولین گام ماموریت خود با شکست مواجه شد در هشتاد و سومین ثانیه ی پرواز این راکت با نقص فنی مواجه شد و به داخل دریا سقوط کرد. مدیر پروژه شرکت روسی و مدیر اجرایی پروژه ی شرکت امریکایی پس از ناکامی پروژه ی Cosmos-1 پس از جلب رضایت دانشمندان دیگر تصمیم گرفتند تا دوباره روی پروژه ی بادبان های خورشیدی کار کنند.

هم اکنون روسیه برای اجرای دوباره ی پروژه ی بادبان های خورشیدی دو برنامه در نظر دارد:1

-سویوز-فرگات

2- کاسموس -ز-ام تقریبا تمام پروژه حدود 4 میلیون دلار برآورد می شود هم اکنونNPO (لاوچکینا)به دلیل به دست آوردن تجربه در این امر دیگر مشکلی در ساختن بادبان های خورشیدی ندارد و برای اولین بار در عصر فضانوردی چنین وسیله ای(بادبان خورشیدی) در فضا به انجام ماموریت خواهد پرداخت.

مکانیک حرکت بادبان خورشیدی

مکانیک حرکت بادبان خورشیدی فرق چندانی با سفینه ی مریخی نمی کند.موشکی که این سفینه را حمل می کند(سفینه ی دارای بادبان های خورشیدی)روی یک پایگاه متحرک است که این پایگاه متحرک روی آب قرار دارد این پایگاه می تواند برای بررسی مانور بادبان ها هنگام عبور کردن از کنار خورشید از نیروی باد یا از نیروی واکنش تکیه گاه استفاده کند.
هنگامی که بادبان ها از مدار خورشید می گذرند تحت تاثیر فشار اشعه ی خورشید و گرانش آن قرار می گیرند.به همین دلیل بادبان های خورشیدی وقتی که در معرض اشعه های خورشید قرار می گیرند نمی توانند سرعت را افزایش دهند این بادبان ها برای اینکه به مدار صحیح بروند تحت گرانش خورشید دور مدار این ستاره مانور می دهند به این صورت سفینه ی که حامل بادبان های خورشیدی است می تواند سرعت خود را افزایش دهد.یعنی اصول حرکت سفینه ها اجرا می شود.یعنی این سفینه وقتی به مدار خورشید نزدیک می شود در ابتدا ترمز می کند.(ترمز کردن به وسیله ی بادبان ها انجام می شود) سپس از گرانش خورشید استفاده می کند و سرعت می گیرد به مدار پایین تر می رود.
 

 

منبع:مجله ی مکانیک عمومی چاپ فوریه ی 2006



[ شنبه 90/10/24 ] [ 11:57 عصر ] [ ایرج فاضلی ]

نظر

سلول خورشیدی به دنبال خورشید

3 طرح برتر در مسابقه ابتکار در صرفه جویی انرژی در دانشگاه MIT

این دومین دور از مسابقات MADMECH در مهندسی مواد- مکانیک در مورد طراحی راههای نو برای صرفه جویی انرژی بود.

طرح اول مربوط به ساخت سلول خورشیدی بود که با حرکت خورشید همچون گل آفتابگردان به سمت خورشید تغییر زاویه بدهد در این طرح از هیچ موتور یا وسیله الکترونیکی استفاده نشده و همیچ منبع انرژی هم لازم ندارد.

در این طرح با استفاده از تغییر دما بین قرار گیری در آفتاب مستقیم یا سایه (آفتاب مایل) تغییرات فیزیکی در موادی که در این وسیله به کار گرفته شده ایجاد می شود و باعث می شود با کج شدن و تغییر شکل این اجزای سلول خورشیدی زاویه مطلوب به سمت خورشید طی شود.

به گفته ی سازندگان این وسیله بازده تولید الکتریسته توسط سلول خورشیدی مجهز به این رهیاب 38% بیشتر می شود. تا اینکه به زمین Fix شود.

این تیم از چند ماده برای ساخت این سیستم استفاده کرده است . از جمله چند پلیمر و نوارهای 2 فلزی اما بهترین حالت به گفته ی خودشان موقعی بود که سلول خورشیدی بالای قوس یا طاق ساخته شده از آلمینیوم و فولاد قرار داده شدو با گرم شدن یک سمت از این ساختار این قوس خم می شود و زاویه مناسب را پیدا می کند.

استفاده از این 2 فلز محکم علاوه بر داشتن استحکام بالا برای نگه داشتن سلول در شرایط نا مساعد ، بسیار ارزان قیمت و رایج در همه ی کشورها مخصوصا کشورهای در حال توسعه می باشد.

طرح دوم مربوط به تولید الکتریسیته از حرکت خودروهای در حال حرکت است که با نصب شدن در کنار جاده و استفاده از انرژی باد هنگام گذر اتوموبیل ها الکتریسیته برای شارژ باتری ها تولید می کند.
که از این نظر برای مکانهای دور افتاده که مجهز به انرژی برق نیستند می توان جاده ها را بدون مصرف انرژی کمی روشن نمود . ( ممکن است این ایده به ذهنتان خطور کند که جاده های متروک را با برق روشن نگذاریم و اگر روزی ماشینی در آن جاده خواست عبور کند با استفاده از این سیستم و گرفتن انرژی در ابتدای جاده از حرکت خودرو ، با پیشروی اتوموبیل در بقیه ی جاده به تدریج لامپهای بعدی با احتساب سرعت و شتاب و بحثهای سینماتیکی و تخمین مکان همزمان با عبور اتوموبیل در جاده ، در آن مکان روشن شود.)


منبع: انجمن علمی مکانیک دانشگاه سمنان



[ شنبه 90/10/24 ] [ 11:55 عصر ] [ ایرج فاضلی ]

نظر

تحلیلی از قانون دوم ترمودینامیک

? آیاقانون دوم ترمودینامیک حکمی عام ومسلم ازاعیان خارجی و منافی اراده آزاد است؟
قانون دوم ترمودینامیک متضمن این مفهوم استکه یک فرایند فقط در یک جهت معین پیش می رود و در جهت خلاف آن قابل وقوع نیست.
این محدودیت برای جهت وقوع یک فرایند, مختصه قانون دوم است.اگرسیکلی متناقض با قانون اول ترمودینامیک نباشد,دلیلی براین نیست که آن سیکل حتماً اتفاق می افتد. همین امر منجر به تنظیم قانون دوم ترمودینامیک شده است.
دو بیان کلاسیک از قانون دوم ترمودینامیک وجود دارد که هر دو بیانگر یک مفهوم اساسی هستند:
1) بیان کلوین
پلانکو بیان کلازیوس
2) بیان کلوین
پلانک بر پایه توضیح عملکرد موتورهای حرارتی است وبیان می دارد که غیرممکن است وسیله ای بسازیم که در یک سیکل عمل کند و در عین حال که با یک مخزن تبادل حرارت دارد اثری بجز صعود وزنه داشته باشد.
این بیان از قانون دوم ترمودینامیک در بر گیرنده این مضمون است که غیر ممکن است که یک موتور حرارتی مقدار مشخصی حرارت را از جسم درجه حرارت بالا دریافت کند و همان مقدار نیز کار انجام دهد. بیان کلازیوس نیز یک بیان منفی است و اعلام می دارد که غیر ممکن است وسیله ای بسازیم که در یک سیکل عمل کند و تنها اثر آن انتقال حرارت از جسم سردتر به جسم گرمتر باشد. این بیان بر پایه توضیح عملکرد پمپهای حرارتی می باشد و دربرگیرنده این مفهوم است کهنمی توان یخچالی ساخت که بدون کار ورودی عمل کند.
هر دو بیان کلاسیک از قانون دوم ترمودینامیک نوعاً بیانهای منفی هستند و اثبات بیان منفی ناممکن است. درباره قانون دوم ترمودینامیک گفته می شود"هر آزمایش مربوطی که صورت گرفته به طور مستقیم یا غیرمستقیم ﻤﺆید قانون دوم بوده و هیچ آزمایشی منجر به نقض قانون دوم نشده است. همانگونه که ذکر شد تنها گواه ما بر صحت قانون دوم ترمودینامیک آزمایشات گوناگونی است که همگی درستی این قانون را ﺘﺄیید می کنند.
با این همه در ترمودینامیک کلاسیک سعی می کنند نشان دهند که اثبات معادل بودن دو بیان کلوین- پلانک و کلازیوس دلیلی بر صحت قانون دوم ترمودینامیک است. در حالیکه این امر درستی قانون دوم را اثبات نمی کند. در اثبات اینکه دو بیان فوق الذکر معادل یکدیگرند از یک مدل منطقی بهره جسته می شود که می گوید: " دو بیان, معادل هستند اگر صحت هر بیان منجر به صحت بیان دیگر گرددو اگر نقض هر بیان باعث نقض بیان دیگر شود."
در ترمودینامیک کلاسیک ,برای اثبات معادل بودن دو بیان کلوین- پلانک و کلازیوسبا نشان داده می شود که نقض بیان کلازیوس منجر به نقض بیان کلوین- پلانک می شود. وسیله ناقض بیان کلازیوس یک پمپ حرارتی است که نیازی به کار ندارد.
به دلیل اینکه انتقال حرارت خالص با منبع درجه حرارت پایین وجود ندارد پس پمپ حرارتی و موتور حرارتی و منبع درجه حرارت بالا مشتمل بر یک سیکل ترمودینامیکی است اما فقط با یک مخزن تبادل حرارت داردبنابراین نتیجه می شود کهناقضبیان کلوین- پلانک می باشد. و گفته می شود تساوی کامل این دو بیان هنگامی اثبات می شود که نقض بیان کلوین- پلانک نیز موجب نقض بیان کلازیوس بشود.
با این وصف باید بپذیریم که دو بیان فوق, منتج از یکدیگر هستند. " در اثبات معادل بودن چند گزاره اگر عبارتی بصورت B ↔A بیان شده باشد آنگاه B نتیجه A است و A هم نتیجه B, بعبارت دیگر AوB معادل یکدیگر هستند, بالعکس اگر A وBمعادل یکدیگرباشند,هریک از آنها نتیجه دیگری است."معادل بودن دو بیان کلوین- پلانک و کلازیوس را می توان با استفاده از قانون لایب نیتس نشان داد که می گوید: اگر Aو Bیکسان و همانند باشند باید تمام ویژگیها و خاصه های آنها نیز یکسان باشد.از اصل لایب نیتسگاهی به عنوان اصلنامتمایز بودن همانها indescernibility ofidenticals))یاد می شود.
در واقع این اصل منطقی بیان می دارد که " اگر یک ویژگی یافت شود که A آن را داراست اما B فاقد آن است بنابراین A وBموجودیتهای مجزایی خواهند بود." دو بیان کلازیوس و کلوین- پلانک معادل یکدیگرند زیرا که هر دو متضمن این ویژگی هستند که ساخت یک ماشین حرکت دائمی Perpetualmovementmachine))ممکن نمی باشد.
روشهای اثبات منطقی در بسیاری از قضایای ترمودینامیک بر پایهء آزمایشهای ذهنی می باشد. نظیر اثبات قضایای کارایی سیکل کارنو که در آن نخست فرضی را مطرح کرده و سپس نشان داده می شود که آن فرض به نتایج غیرممکن می انجامد و چون روش استدلال در این آزمایش ذهنی نوعاً درست بوده تنها حالت ممکن این است که فرض اولیه نادرست باشد.
? نامساوی کلازیوسوقانون دوم ترمودینامیک
اغلب گفته می شود که نامساوی کلازیوس لازمه قانون دوم ترمودینامیک است. نامساوی کلازیوس را با بررسی سیکل موتور حرارتی و یخچال اثبات می کنند. اما با التفات به اثبات نامساوی کلازیوس باید بپرسیم که چگونه نامساوی کلازیوس لازمه قانون دوم است در حالیکه طی مراحل آن از قانون دوم مستثنی نیست و در روند اثبات آن مدام بهقانون دوم استناد می شود؟
در اینجا نامساوی کلازیوس,صحت خود را از درستی ازپیش معلوم فرض شدهء قانون دوم وام می گیرد"هر دلیلی که در دفاع از فرضیه ای اقامه می کنیم باید غیر از نتیجه و مستقل از آن باشد. اگر تنها گواه صدق ما خود نتیجه باشد استنتاج مشتمل بر دور و لذا کاملاً نارضایت بخش خواهد بود." گواه صدق نامساوی کلازیوس نیز قانون دوم است بنابراین نامساوی کلازیوس نمی تواند لازمه قانون دوم ترمودینامیک باشد.
? نتایج فلسفی قانون دوم ترمودینامیک
همانطور که قانون اول ترمودینامیک منجر به تنظیم خاصیتی به نام انرژی شد قانون دوم ترمودینامیک به ابداع مفهوم مجردی به نام آنتروپی(Entropy) می انجامد. این قانون ازاهمیت فلسفی فوق العاده ای برخورداراست و همیشه نظریات و مباحثات گوناگونی پیرامون آن در گرفته است. قانون دوم را عده ای به عنوان دلیلی بر وجود خدا بسیار با ارزش تلقی کرده اند(خدایی که جهان را در حالت کمترین آنتروپی آفرید و از آن پس جهان مدام از این حالت دورتر می شود و رو به تباهی می رود).
اما برعکس عده ای هم آنرا به دلیل ناسازگاری با ماتریالیسم دیالکتیک ونفی کمال پذیری وضعیت انسان مردود دانسته اند.آنتروپی معیاری برای بی نظمی یک سیستم است. هرقدر نظم ساختاری و عملکردییک سیستم کمتر باشد گفته می شود آنتروپی آن بیشتر است. طبق قانون دوم ترمودینامیک هر فعالیت طبیعی موجب افزایش آنتروپیمی شود و جهت و گرایش طبیعت نیز به سوی بی نظمی است.
"اوراق منظمی که پشت سر هم چیده شده اند یا کتابهایی که بطور مرتب در قفسهء کتابخانه قرار دارند ,اگر کوششی در جهت برقراری نظم آنها انجام نگیرد و مثلاً اهمیتی داده نشود تا هر کتاب برداشته شده باز به جای اولیه اش برگردانده شود بی نظمی یا به عبارتی آنتروپی آن روز به روز بیشتر خواهد شد". شاید به نظر برسد که در طبیعت فرایندهایی هم هست که در آنها از یک حالت بی نظم به یک حالت منظم برسیم.
مثلافرایند ساختن ساختمان عبارتست از نظم دادن به مقداری آجر خاکسیمان و آهن پراکندهو بی نظم واینطور برداشت شود که چنین فرایندهایی در جهت افزایش نظم و به تبع آن کاهش آنتروپی پیش می رود. اما باید گفت که قانون دوم ترمودینامیک یک سیستم را مجزا از محیط در نظر نمی گیرد.
آنچه افزایش می یابد آنتروپی کل است شامل محیط و سیستم. ممکن است در بخشهایی از سیستم شاهد کاهش آنتروپیودر نتیجه افزایش نظم باشیم اما بی تردید در جایی دیگر با افزایش بیشتری در میزان بی نظمی روبرو خواهیم بود. "می توان نشان داد که تمرکز نظم در یک نقطه به قیمت افزایش بی نظمی در نقطه ای دیگر است.آنچه از تئوری و آزمایشات بر می آیند نشان می دهند که در کل هر سیستم مقدار افزایش بی نظمی بیشتر از کاهش آن است و از این رو مجموعاً در هر فرایندی مقدار بی نظمی(آنتروپی) زیاد می گردد."
در یک تحلیل آماری می توان به این نتیجه رسید که همواره تعداد حالات بی نظم یک سیستم بسیار پرشمارتر از حالات منظم آن هستند.

"تکه های یک عکس را درون یک جعبه در نظر بگیرید. این تکه ها در یک و تنها یک آرایش تصویری کامل می سازند. از سویی دیگر آرایشهای بسیار زیادی هستند که تصویرچیزی را درست نمی کنند و تکه های عکس در حالت بی نظمی به سر می برند.
هر چه جعبه را بیشتر تکان بدهیم تعداد آرایشهای درهمو برهم که بیانگر هیچ تصویری نباشند بیشتر می گردد. از دیدگاه آماری احتمال اینکه یک فرایند در جهتکاهش آنتروپی پیش رود صفر نیست. به بیان دیگر امکان بروز چنین حالتیبه قدری کم است که گویی غیر ممکن است. اما نمی توان صراحتاً گفت که هیچ امکانی برای آن متصور نیست.
جعبه ای را که حاوی یک گاز و در تعادل ترمودینامیکی است در نظر می گیریم. طبق تعریف, گاز موجود در جعبه حداکثر آنتروپی ممکن را خواهد داشت. نظر به اینکه همه مولکولها به طور مداوم در حرکتند احتمال اینکه مولکولهای هوا به شکل خاصی قرار بگیرند و مثلا همه در یک گوشه جعبه متمرکز شوند وجود دارد ولی این احتمال فوق العاده کم است.
یعنی از میلیارد میلیارد حالتی که این مولکولها می توانند داشته باشند تنها یک حالت ممکن است آن حالت منظم مورد نظر ما باشد که آنتروپی کمتری دارداحتمال چنین اتفاقی تقریباً صفر است. واقعیت این استکه از نظر ریاضی این امکان وجود دارد که چنان آرایش منظمی اتفاق بیفتد ولی احتمال آن فوق العاده کوچک است.
? افزایش بی نظمی و مرگ حرارتی(Heat death)
یکی از تعابیری که با اعمال قانون دوم ترمودینامیک به کل جهان به دست می آید این است که جهان در آغاز پیدایش, آنتروپی مشخصی داشته است ولی مقدار آن رفته رفته افزایش پیدا کرده است.این افزایش آنتروپی تا جایی ادامه پیدا می کند که جهان به حالت تعادل ترمودینامیکی برسد. آنگاه از فعالیت باز خواهد ماند و هیچ اتفاقی در آن به وقوع نخواهد پیوست و به اصطلاح خواهد مرد.
این فرایند به مرگ حرارتی (Heat death) جهان معروف است. چنین استدلال می شود که "با فرض اینکه جهان در آغاز خلقت در یکحالت کاملاً نامنظم و هرج و مرج کامل و تعادل ترمودینامیکی بوده باشد احتمال اینکه به طور اتفاقییک جهان منظم ایجاد شده باشد فوق العاده کم است. پس باید خالقیباشد که علاوه بر خلق همان جهان نامنظم آغازین, یکی از میلیاردها میلیارد حالت را برگزیند تا جهانی منظم مانند آنچه ما شاهدش هستیم به وجود آید." نظریات مخالفی هم وجود دارد که بیان می دارند جهان می توانست در یک مدت طولانی در حالت تعادل ترمودینامیکی باقی بماند.
در چنان وضعیتی بالاخره لحظه ای می رسید که در گوشه ای به طور اتفاقی نظم به وجود بیاید. "اگرمدت ماندن جهان در حالت تعادل ترمودینامیکی واقعاً بلند باشد احتمال آن افزایش می یابد. خصوصاً اگر جهان را ازلی بدانیم دیگرمشکلی ازنظر زمان طولانی نخواهیم داشت. یکی از مشهورترین افرادی که وجود خالقی برای نظم دادن را لازم نمی بیند فیزیکدان مشهور آلمانی بولتزمن(boltzmann) است.
"جهت افزایش بی نظمی به بیانی همان پیکان زمان است کهفقط در یک سو جریان دارد. یعنی تغییرحالت سیستم از یک حالت کم احتمال به یک حالت پر احتمال.دیدگاههایی که به پایان جهان در حالت تعادل ترمودینامیکی و بی نظمی حداکثر معتقدند ابراز می دارند که چون جهان به سوی بی نظمی و هرج و مرج می رود و مقدار بی نظمی آن روز به روز افزایش می یابد پس به همین دلیل می توان پیش بینی کرد که جهان هستی روزی به یک مقدار ماکزیمم در بی نظمی رسیده و فرو می پاشد.
این تعبیر طرفداران بی شماری دارد زیرا پیش بینی فرجام محتوم جهان خلقت در حالت مرگ و زوال مستلزم این است که جهانهستی, ازلی و بی آغاز نبوده بنابراین آغاز و آفرینشی در کار بوده و بدین ترتیب از این امر, وجود خدا را استنتاج می کنند. در اینجا لازم است پدیدهء مرگ و زوال از دیدگاه ترمودینامیکی تبیین شود."از جمله تواناییهای جالب تمام موجودات زنده خودساختاردهی است.
بدین معنی که ما برای ادامه زندگی, مدام به نظم دادن به ساختارهای بی نظم خود می پردازیم"البته این فرایند مستلزم صرف انرژی و در نتیجه افزایش ناخواسته آنتروپی و میزان بی نظمی ساختارمان است. موجودات زنده برای زنده ماندن به تغذیه و تنفس نیاز دارند. "مواد غذایی ساختاری پیچیده و منظم دارند و آنتروپیآنها پایین است.
هر سیستمی که آنتروپی پایینی داشته باشدانرژی متمرکز یا مفید بیشتری دارد و لذا انرژی مفید مواد غذایی بالاست.و این مهمترین مشخصه آنهاست. بنابراین تغذیه و تنفس برای یک موجود زنده عبارتست از وارد کردن مواد کم آنتروپی به بدن و در نهایت پایین آوردن آنتروپی کل و طولانی کردن عمر" از این رو زمانی که موجود زنده ای در ارتباط با محیط نباشد زمان زیادی طول نمی کشد که کلیه حرکاتش تحت ﺘﺄثیر اصطکاک و سایر عوامل برگشت ناپذیری که به افزایش آنتروپی می انجامند متوقف شده توزیع دما در سرتاسر بدن موجود زنده یکنواخت گردد و در ادامه موجود زنده به یک تعادل ترمودینامیکی برسد که مرگ خوانده می شود.
ما برای ادامه دادن به حیات خود, سعی می کنیم سرعت رسیدن به تعادل ترمودینامیکی را کندتر کنیم و اجازه ندهیم تا آنتروپی و بی نظمی بدن مانبه مقدار ماکزیمم خود برسد.اما همواره مقدار انرژی مصرفی بدن موجود زنده, بیشترازانرژی کسب شده آن است و در نتیجه بی نظمی یک سیستم زنده بی تردید به یک مقدار حداکثری می رسد.
مانند تمام رویدادهای طبیعت که با افزایش آنتروپی همراهند, آنتروپی موجود زنده نیز به دلیل خودساختاردهی (که برای کند کردن روند رسیدن به تعادل صورت می گیرد) مدام درحال افزایش است.بنابراین مرگ, همان رسیدن به حالت تعادل ترمودینامیکی یا مقدار ماکزیمم بی نظمی برای بدن موجود زنده است.
? چند مغالطه در استنتاج امتناع حیات جاودانه جهان
اما استدلال کسانی که مرگ جهان و رسیدن آن به حداکثر آنتروپی را از اصل افزایش آنتروپی استنتاج کرده اند در برگیرندهء چند مغالطهء آشکار است. اولین آن مغالطه" تعویض وجه با کنه" یا "چهره با کل" (مغالطهء هیچ نیست بجز,nothing but) است. بدین معنی که گفته نمی شود کدام وجه جهان در جهت نابودی و فروپاشی پیش می رود. و مثلاً آیا این امر برای وجوه دیگر جهان مثلا تنوع گونه های زیستی هم صادق است یا خیر.
آیا کل جهان را می توان بعنوان یک سیستم در نظر گرفت ؟آیا مجموعه همه سیستمها خود یک سیستم است؟ (می دانیم که چنین نیست مثلا مجموعه چند حرف کنار یکدیگر, دیگر حرف نیست بلکه کلمه است). چگونه می توانیم همان قواعدی را که برای اجزا به کار می بریم برای کل نیزاستفاده کنیم؟ آیا مجاز به چنین استنتاجی از مشاهده وضع کنونی جهان و اصل افزایش آنتروپی میباشیم؟
قطعاً پاسخ به چنین پیشگویی قاطعانه ای از فرجام جهان, منفی است. در چنین جهانی هیچ جایی برای ارادهء آزاد باقی نمی ماند و هر چیزی از پیش تعیین شده خواهد بود. اما در نظر گرفتن مساله فوق با همان مغالطه تعویض وجه با کنهنیز "مستلزم این نخواهد بود که مقدار آنتروپی هیچگونه حد کمترین یا بیشترینی داشته باشد و مقدار آنتروپی می تواند تا بی نهایت ادامه پیدا کند و هیچ مقدار حداکثری هم نداشته باشد" با این تفاسیر ,استنتاج امتناع حیات جاودانه برای کل جهان ازاصلافزایش آنتروپی غیرقابل قبول است.
پیر دوئم(Pierre duhem) میگوید:" ما ترمودینامیکی در اختیار داریم که عده ای از قوانین تجربی را به خوبی حکایت می کند و به ما می گوید که آنتروپی یک سیستم ایزوله در افزایش جاودانه است. بدون هیچ دشواری می توان ترمودینامیک دیگری ساخت که به همان خوبی ترمودینامیک قدیم, حاکی از قوانین تجربی معلوم شده تا حال باشد و پیش بینی هایش هم برای ده هزار سال آینده با پیشگویی های ترمودینامیک قدیم همگام و موافق باشد.
و در عین حال این ترمودینامیک نوین ممکن است به ما بگوید که آنتروپی جهان پس از اینکه ظرف صد ملیون سال آینده افزایش می یابد برای صد ملیون سال بعد ازآن مرتباً و متوالیاً کاهش خواهد یافت و سپس دوباره افزایش خواهد یافت و... , علم تجربی به مقتضای طبع از پیش بینی انتهای جهان و ادعا درباره فعالیت دائم آن عاجز است" ثانیاً برای یک پیشگویی علمی همواره برای حصول نتیجه باید یک قانون کلی داشته باشیم به اضافه قضایای مخصوصه که این دو در کنار یکدیگر, مقدمات تفسیر را شکل می دهند."
درهر تفسیر قیاسی وجود یک قانون کلی به انضمام شرایط خاص حادثه ضروریست. بعبارت دیگراستنتاجنتیجه از یک تک مقدمه غیرممکن است"از قانون دوم ترمودینامیک و به تبع آن از اصل افزایش آنتروپی, نمی توان رسیدن کلجهان را به حالت ماکزیمم بی نظمی را استنتاج نمود به این دلیل که شرایط خاص حادثه(Initial conditions)را در دست نداریم وبدون هیچگونه مدرک مستدلی, آن را معلوم فرض کرده ایم .
در ثانی پیشاپیش فرض کرده ایم که همه تجربیات آینده از مشاهدات ترمودینامیکی به همین صورت کنونی باقی خواهد ماند و آنگاه این موضوع را که اصل افزایش آنتروپی به مرگ جهان می انجامد, پیش بینی کرده ایم.
بنابراین مقدمات تفسیر,ناقص هستند.از این رو طرح این مساله که از قانون دوم ترمودینامیک, امتناع حیات جاودانه جهان استنتاج می شود چند .

 

منبع:

نویسنده: عرفان کسرایی
همکلاسی



[ شنبه 90/10/24 ] [ 11:52 عصر ] [ ایرج فاضلی ]

نظر